عنوان کتاب: تنگسیر
نويسنده: صادق چوبک
نوبت چاپ: دوم
قطع:رقعی / نوع جلد: جلد نرم(شومیز)
تعداد صفحات: 216
متن پشت جلد: صادق چوبک را میتوان داستاننویسی ناتورالیست(طبیعتگرا) به شمار آورد. فساد فقر، دزدی، فحشا، پلشتی، روابط جنسی آلوده و عاری از عشق، مرگ و اسارت در مداری بسته درونمایۀ اصلی آثارش را تشکیل میدهد و شخصیتهای این داستانها اغلب ولگردان و فواحش و دزدان و اساسا قربانیان تباهی جامعه هستند و او گاه از بیرون با توصیف دقیق و هوشمندانه و گاه از درون با گفتارهای درونیشان آنها را میشناساند. در این میان او با راهکاری که بیشباهت به عکاسی نیست میکوشد به جای توضیح و گزارش، با توصیف جزء به جزء پدیدهها، تصویری واقعی از زندگی ارائه دهد. با اینحال توصیفهای درخشان، اجتناب از اعمال نظرهای سیاسی رایج، احاطه به فرهنگ و زبان عامیانه و شیوه کتابت آن و بالاخره جسارت در بیان درونیترین افکار و احساسات انسانی، آثار وی را در زمرۀ غنیترین و قویترین داستانهای فارسی قرار داد. زبان و سبک خاص او تا حدودی ملهم از صادقهدایت، اما دقیقتر از آن است. پویایی و سرعت این زبان متناسب با آهنگ قصه تغییر میکند و این از ویژگی های سبک اوست؛ سبکی که با او به اوج رسید و با او نیز از میان رفت.
عنوان کتاب: حکایت حال
گفت و شنود لیلی گلستان با احمدمحمود
نوبت چاپ: ششم
قطع: رقعی/ نوع جلد: جلد نرم(شومیز)
تعداد صفحات: 174
متن پشت جلد: با خواندن کتاب همسایهها احمدمحمود را شناختم. نثر محکم و روان، تبحر در آفرینش فضا و شخصیتهای داستان، فارسی راحت و بیپیرایه و درستش مرا جزو خوانندههای همیشگی کتابهایش کرد. با خواندن مدار صفر درجه مایل شدم تا دربارۀ قصههای خودش، قصههای دیگران و در کل دربارۀ ادبیات و وضع مملکتمان با او گفتگو کنم. درخواستم را به او گفتم و او رد کرد. گفت تا بحال با کسی گفتگو و مصاحبه نکرده و آمادگی ندارد. اصراری نکردم چون لحن جواب – مثل نوشتههایش – آنچنان صریح و قاطع بود که میدانستم اصرار فایدهای ندارد. فقط گفتم راجعبه پیشنهاد من فکر کنید، عجلهای ندارم و تاکید کردم تا هروقت که بخواهید منتظر میمانم). اما هم عجله داشتم و هم انتظار برایم سخت بود. کتاب سه جلدی را خوانده بودم و تمام صحنههایش در جانم بود و گرم موضوع بودم …. سه ماه بعد، وقتی که دیگر دست از این خیال شسته بودم، این خبر خوش به من داده شد که: «فکرهایم را کردم برای گفتگو آماده ام»
کتابها، یادداشتها، ضبطصوت و نوارها را برداشتم و به دیدار احمدمحمود رفتم. کتاب حاضر حاصل این دیدار است.
عنوان کتاب: از مسافر تا تبخال
نويسنده: احمد محمود
نوبت چاپ: هشتم
قطع: رقعی/ نوع جلد: جلد نرم(شومیز)
تعداد صفحات: 425
متن پشت جلد: «از مسافر تا تبخال» انتخابی است از داستانهایی که بین سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۵۲ در مطبوعات، منتخبات و با مجموعه داستانها چاپ شده است. قصد داشتم که تاریخ تحریر این داستانها را به دست دهم اما نشد. ولی هر چه هست، تاریخ تحریر بر هیچ یک از این داستانها پیش از سال ۱۳۳۵ نیست. البته نوشتن و چاپ کردن دو مقوله جدا از هم است. گاه میشود که بین تاریخ تحریر و زمان چاپ یک داستان سالها فاصله افتد … تعدادی از این داستانها اقبال ترجمه شدن داشته اند- به نقل از مقدمۀ کتاب
عنوان کتاب: داستان یک شهر
نويسنده: احمدمحمود
نوبت چاپ: سیزدهم
قطع: رقعی/ نوع جلد: جلد نرم(شومیز)
تعداد صفحات: 612
توضيحات بيشتر: «داستان یک شهر» قسمی رمان خاطره است، تصویری زنده از یک دورۀ تاریخی این سرزمین و از جهتی ادامۀ رمان «همسایهها» که با خالد در کتاب «همسایهها» آغاز شده است و در کتاب «داستان یک شهر» ایام تبعید قهرمان داستان را بازگو میکند که البته خود نیز رمانی مستقل است. این رمان از تلاش، زندگی، مبارزه و شکست مردان و زنانی حکایت میکند که با بر دوش کشیدن طعم تلخ شکست، امید پیروزی را در دل مردم زنده نگاه داشتهاند. حکایت مردان و زنانی است که پایمال شدن شرافت انسانی را به چشم دیدند ولی نگذاشتند شرافتشان زیر سؤال برود. قهرمانانی که هرگز خود را قهرمان نپنداشتند و بدون هیچ چشمداشتی از زندگی، عاشق زیستن بودند تا آنجا که به خاطر زندگی و ارزشهای آن، زندان، تبعید و مرگ را پذیرفتند. رمان «داستان یک شهر» زمان سالهای کودتا، سالهای ناامیدی و سالهای تبعید است. زمانی که ما را با چهرهای دیگر از انسان آشنا میسازد. چهرۀ زنان و مردانی که زیر سنگینی و تلخی شکست خم شدهاند ولی شکسته نشدند.
عنوان کتاب: دیدار
نويسنده: احمد محمود
نوبت چاپ: سیزدهم
قطع: رقعی/ نوع جلد: جلد نرم(شومیز)
تعداد صفحات: 285
متن پشت جلد: از اتوبوس پیاده میشود، فلکه ساعت است، هیچکس نیست. پیش رویش خیابان، خالی خالی است. شرجی است، زمین خیس است «پل نادری؟» چیزی جز ردیف چراغها – که انگار انتها ندارد – نمیبیند. بوی آشنا، بوی شب کارون را حس میکند. همه چیز ساکت است، اتوموبیلی پرشتاب میگذرد و یک لحظه، خلوت خیابان را آشفته میکند «پل سفید کو؟» طاقهای بلند پلسفید را نمیبیند «نه همه چی عوض شده!» بقچه را دست به دست میکند و کنار جدول، تو درازای خیابان راه میافتد. دور میشود، دورتر.حالا زیر نور جیوهای چراغهای حاشیه خیابان مثل یک سایه – انگار – و یا مثل یک لکۀ سیاه، لرزش نامحسوسی دارد. چند لحظه بعد، جنبش سایه آرام میگیرد – ایستاده است؟ تردید دارد؟ راه را گم کرده است؟ «هووف – دده کجائی؟ کجا؟» – صفحه ۸۲ از متن کتاب
عنوان کتاب: زمین سوخته
نويسنده: احمد محمود
نوبت چاپ: بیست و یکم
قطع: رقعی/ نوع جلد: جلد نرم(شومیز)
تعداد صفحات: 329
متن پشت جلد: جوان خاکستریپوش روبرویم ایستاده است و حرف میزند. نمیدانم چه میگوید. صدایش را نمیشنوم. به لبهایش نگاه میکنم که تند و تند حرکت میکنند و دندانهای ناموزونش پیدا و ناپیدا میشوند. نگاهم از لبانش سر میخورد رو دماغش، چه بزرگ و بیقاعده به نظرم میآید. بعد به چشمانش نگاه میکنم که انگار کلاپیسه است. حالا، پیشانی جوان خاکستریپوش است. عرق و خاک قاطی هم شده است و تمام پیشانیاش را پوشانده است. ناگاه از بالای سر جوان خاکستریپوش چشمم میافتد به دستی که در انفجار از شانه جدا شده است و همراه موج انفجار بالا رفته است و تو خوشۀ خشک نخل بلندپایۀ گوشۀ حیاط ننهباران گیر کرده است. آفتاب کاکل نخل را سایهروشن زده است. خون خشک تمام دست را پوشانده است. انگشت کوچک دست از بند دوم قطع شده است و سبابهاش مثل یک درد، مثل یک تهمت و مثل یک تیر سه شعبه به قلبم نشانه رفته است – صفحه ۳۲۹ از متن کتاب
عنوان کتاب: غریبهها و پسرک بومی
نويسنده: احمد محمود
نوبت چاپ: یازدهم
قطع: رقعی/ نوع جلد: جلد نرم(شومیز)
تعداد صفحات: 208
متن پشت جلد: با غرش جرثقیلها و هژدهچرخهها از تو رختخواب میپریدیم و تازه آفتاب زده بود که میرفتیم و سایۀیوار مینشستیم و نگاه میکردیم که کارگران آبیپوش، با کاسکتهای سفید آهنی که نور خورشید را باز میتافت، تو تلهبستها وول میخوردند. آفتاب که پهن میشد، خنکای صبح را میمکید. حالا دیوار آجری شکری رنگی، رودخانه را از ما بریده بود و زخم زردرنگ میدان نفتی پشت خانههای ما سر باز کرده بود و دویده بود تو کوچهها و دو رشته لولۀ قیراندود، مثل دو مار نر و ماده از حاشیۀ انبوه نخلهای دوردست خزیده بود و آمده بود تو میدانگاهی و پایههای چوبی مالیده به نفت، مثل چوبههای دار، جابهجا تو خیابان بزرگ شهر کوچک ما نشسته بود و گازرکها، روسیمها می لرزیدند ….
و شب که پدرم از قهوهخانه برگشت لب و لوچهاش آویزان بود و به خواج توفیق که ازش پرسید: «چه بود»، گفت: «میخوان خونههارو خراب کنن … میگن برا اداره بازم زمین میخوان ……»-از متن کتاب صفحه ۱۱۲
عنوان کتاب: سرگذشت ژیل بلاس
نويسنده: آلن رنه لوساژ
مترجم: میرزا حبیب اصفهانی
نوبت چاپ: دوم
قطع: رقعی/ نوع جلد: جلد سخت(گالینگور)
تعداد صفحات: 718
توضيحات بيشتر:
عنوان کتاب: خواب و بیدار
نويسنده: فریده گلبو
نوبت چاپ: نخست
قطع:رقعی / نوع جلد: جلد نرم(شومیز)
تعداد صفحات: 216
توضيحات بيشتر:
عنوان کتاب: کنتس سلما
نويسنده: فریده گلبو
نوبت چاپ: سوم
قطع:رقعی / نوع جلد: جلد نرم(شومیز)
تعداد صفحات: 316
توضيحات بيشتر:
عنوان کتاب: ملکوت
نويسنده: بهرام صادقی
نوبت چاپ: سوم
قطع: رقعی/ نوع جلد: جلد نرم(شومیز)
تعداد صفحات: 111
متن پشت جلد:
بهرام صادقی (۱۳۱۵ نجف آباد-اصفهان ۱۳۶۳ تهران)
در ۱۳۳۴ برای ادامۀ تحصیل در رشتۀ پزشکی عازم تهران شد و سرانجام در ۱۳۵۲ سالها پس از آنکه تحصیلش به اتمام رسیده بود، پایاننامهاش را تحویل داد و از دانشکدۀ پزشکی دانشگاه تهران فارغالتحصیل گردید. ظاهرا هیچ علاقهای به پزشکی و کار کردن در این رشته نداشت…. به زبان انگلیسی مسلط بود و با عربی و فرانسوی نیز آشنایی داشت. نخستین داستانهایش را در دوران تحصیل نوشت که نشان از ذکاوت و نوگرایی داشت. با آنکه دوران خلاقیت هنریاش چندان نپایید، آثاری هر چند کم شمار اما برجسته و اکثرا در قالب داستان کوتاه و بعضا طنزآمیز از خود برجای گذاشت که نامش را در ردیف بهترین داستاننویسان ثبت کرد. شکست و واخوردگی و نومیدی، فقر، پوچی و مرگ درونمایۀ اصلی آثار وی را تشکیل میدهد. طنز تلخ و پیچیده و دروننگری عمیق او عدهای از نویسندگان را چه از لحاظ سبک و چه از لحاظ موضوع متاثر ساخت. پرداخت استادانه و عاری از لفاظیهای بیهوده و عبارتسازیهای نابجا از ویژگیهای سبک اوست.
عنوان کتاب: بقچه (قصه های بلند)
نويسنده: هوشنگ مرادی کرمانی
نوبت چاپ: دوم
قطع: رقعی/ نوع جلد: جلد نرم(شومیز)
تعداد صفحات: 853
توضيحات بيشتر:
عنوان کتاب: بقچه (قصه های کوتاه)
نويسنده: هوشنگ مرادی کرمانی
نوبت چاپ:
قطع: رقعی/ نوع جلد: جلد سخت(گالینگور)
تعداد صفحات: 902
توضيحات بيشتر: